همین طور که داشت قیمت امو حساب میکرد و جمع میزد، خیلی عادی انگار که منو 20 ساله میشناسه گفت میشه وقتی رفتی بیرون بهش بگی انقد منو اذیت نکنه؟؟ پرسیدم به کی بگم ؟! از شیشه ی گاه به بیرون اشاره کرد و گفت به اون خانوم ( منظورش با خانومِ نده ای بود که تا چند لحظه قبل داشت داخل مغازه راهنماییم میکرد که مرغ و آب میوه ها رو تو کدوم قسمت گاه میتونم پیدا کنم و وقتی موبایلش زنگ خورد رفت بیرون راحت حرف بزنه) هم خندم گرفته بود هم تعجب کرده بودم ولی بیرون منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

INVOKER فروش فلزیاب | 09100061386 بانه سولین اندروید 89 هر چی بخوای هست فروشگاه ارزان شاپ ایرانیان ریاضی دبستان